آری، هماناندازه که اینجا تو بی قرار جنگیدن و تلاش بودی، همان قدر بی قرارت خواهم شد. همان قدر که به خود قول داده بودم هرگز سراغی از کارهایت نگیرم، همان اندازه که تو غرق در کارت بودی و سراغی از کسی نمی گرفتی
آری، اینگونه در این نیمه شب، پایان تو رقم خورد، پایانی درخور و سزاوار تو... رفتنی ناگهانی،
همان گونه که هرگز تن تو رنگ آسودگی را ندید، دستت طعم پینه را فراموش نکرد و پاهایت تاول هایش را و این است عاقبت وفاداری...آری،جانت نیز وفادار به تنت ماند و آسودگی اجباری تنت را تاب نیاورد.
وجود تو در این عالم نمود رنج و تلاشی مداوم بود. برای منی که خو گرفته با غم و رنج هستم از دست دادن چنین چشم اندازی به هستی بسیار اندوهناک خواهد بود....
شاید پس چند دقیقه، ساعت و نهایت چند روز در ذهن ما بمانی و سپس گرد فراموشی این معجزه تاریخ زمان، بر وجود متوهم ما بپاشد، اما رنج و تلاش و ناکامی تو بر صفحهٔ وجود ماندگار خواهد شد
#دکتر اکبر جباری