شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
شاید بیشتر این بیت رو تو قبرستون ها دیده باشیم و شرح افسوس زندگان برای غنیمت نشمردن فرصت درک عزیزانی که زیر خاک سردی از غم و رنج شایدم آرامش و فراغ بال در تماشای حال باقیماندگان نالان خویش هستند
دوران سختی است فراق محبوب ولی فراق زمانی است که وصلی بوده باشد و ایضا" توجهی هم هست از جانب معشوق
شربتی تلختر از زهر فراقت باید
تا کند لذت وصل تو فراموش مرا
یادمه وقتی پارسال همین موقع ها یک دوست عزیز رنج زایل دنیا را به جام ابدی مرگ داد، همین غزل رو خوندم و نوشتم و چقدر هم باهاش گریه کردم و فکر می کردم شاید هیچ چیز برای عاشق سخت تر از مرگ محبوب نباشد و این تصور جانکاه فراق تا ابد ولی ادامهش بعدا"
فعلا" ادامهی شعر
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم
وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد
دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم
کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت
حافظ
ادامه....
+ البته فکر کنم صحیح تر این باشه؛
یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا